اول- این پست جهت خداحافظی دوباره است. در آن سلامی نمی یابید.
دوم- همیشه در افکار و رویاهای خود، در داستان ها و رمان های چند صد صفحه ای دوران کودکی ام، وجود یک عنصر، آن هم «برادر» به وضوح به چشم می خورد. داستان هایی که جهت رویاپردازی یک نوجوان بود.
سوم- همیشه وجود فضای خالی یک برادر را حس می کردم. و این، من را به گوشه ای راند.
چهارم- چهار سال پیش مادرم به من گفت چرا وجود این عنصر در مکتوب های رویا پردازانه ام باعث اندوه پدرم شد. یا چرا رویاهای من باعث غم ها و گریه های مادرم می شد.
پنجم- این عکسیست گرفته شده توسط خودم، در سوگ فوت برادر 1 ماهه ای که 14 سال پیش با زندگی خود وداع گفت.
ششم- آهنگ hello از evanescence.(+)
دوم- همیشه در افکار و رویاهای خود، در داستان ها و رمان های چند صد صفحه ای دوران کودکی ام، وجود یک عنصر، آن هم «برادر» به وضوح به چشم می خورد. داستان هایی که جهت رویاپردازی یک نوجوان بود.
سوم- همیشه وجود فضای خالی یک برادر را حس می کردم. و این، من را به گوشه ای راند.
چهارم- چهار سال پیش مادرم به من گفت چرا وجود این عنصر در مکتوب های رویا پردازانه ام باعث اندوه پدرم شد. یا چرا رویاهای من باعث غم ها و گریه های مادرم می شد.
پنجم- این عکسیست گرفته شده توسط خودم، در سوگ فوت برادر 1 ماهه ای که 14 سال پیش با زندگی خود وداع گفت.
ششم- آهنگ hello از evanescence.(+)
چون برادری نداشتی حریص به نداشته ات شدی و از انجایی که مرغ همسایه غازه فکر کردی که خبریه
اما چیزی که من از داشتن برادر کوچیکتر فهمیدم دقیقا معنای ضرب المثل کار کردن خر و خوردن یابو ئه
از داشته هات لذت ببر و خودتو اسیر خیالات نکن پسر
رومین: این جملت شبیه اون جمله ایه که معمولا بعد از ازدواج از دهن ملت می شنوی: خودتو با ازدواج کردن بدبخت نکن...
یک عضو جدایی ناپذیر وقتی حذف بشه، همیشه جاش باقی می مونه.
این که البته اما نه انقدر که یک حسرت همیشگی باشه گاهی وقت ها یک دوست می تونه جای یک برادر را بگیره
برادر داشتن فقط صرف یک داشتن یک رابطه ی خونی نیست
شما بیشتر جای خالی اون برادرتون اذیتت می کنه نه نداشتن برادر چیزی که زیاد توی پست مخصوصا از 1 تا 4 مشهود نبود اما با 5 و جوابیه کامنت معلومه
یک خلاء عاطفی یا هر چیز دیگه می تونه عامل این باشه
گرچه من میشکنم در خود یکسر، قیصر!
مرگ حق است، تبسّم کن و بگذر، قیصر!
مرگ، پایان کبوتر نیست، وقتی بیبال
تا خدا پل زدهای مثل کبوتر، قیصر!
نام تو شهرهتر از قاف شدهست ای سیمرغ
باز هم پر بگشا در خود بیپر، قیصر!
مرگ مرگ است ولی مرگ تو مرگی دگر است
داغ، داغ است ولی داغ برادر... قیصر!
راستی مرگ چه جوری ست؟ مرا میبینی؟
چه خبر داری از عالم دیگر، قیصر!؟
نقدهایت همه غوغا بود غوغا، «سید»!
شعرهایت همه محشر بود، محشر، قیصر!
جامةی خاک به تن کردی و یادم آمد
از شب خون، شب آتش، شب سنگر، قیصر!
شعرهای تو همه معنی قرآن بودند
«آیه»*ای داری چون سورةی کوثر، قیصر!
تیغ میچرخد و من سینهزنان میگریم
در دلم هلهلةی حیدر حیدر، قیصر!
پیشتر از من دلتنگ گذشتی، بگذر
ما همه میگذریم آخر از این در، قیصر!
کلی هم شانس آوردی! چی فکر کردی؟! :دی
ما که داشتیم خیری ندیدیم!
khak too saret konan bi saligheye ikbirie khare goosale GAV
rabti be postet nadasht