اول - گاهی اوقات شیرینی زندگی ،‌ به لحظه ایه که آدم می گه سلام . اما گاهی اوقات شیرینی زندگی به حدی می رسه که‌ دچار حالت تهوع می شی . اون جور وقتهائه که حتی تلخ ترین قهوه ها هم به شیرین مزاج ترین آدم ها حسابی می چسبه . برای همین سلام نمی کنم .

دوم - یکی از تفریحات من اینه که قدم می زنم . شبی در حالی که پیاده روی خیابانی قدم می زدم ،‌ روشنانیی خفیفی که از تیرچراغ پشت نرده ها می اومد ،‌ ترکیب زیبایی رو بوجود آورد که حتی ظریفترین پیکسل های دوربین عکاسی نمی تونست اوج احساسات نیمکتی رو که زیر تیرچراغ بود رو بیان کنه.

سوم - همیشه دلم می خواست نیمکتی باشم که برای دو نفر جا داشته باشم ،‌ و درختانی بالای سرم باشن که توی بهار شکوفه هاشون دل رو روشن کنه ، توی تابستون سایه ای باشه برای نشستن روی من ،‌ توی پاییز برگ های زردش رو به آرامی رو سر دو نفری خالی کنه که با هم خلوت کردن و توی زمستون پناهی باشه مقابل برف هایی که به آرامی از آسمون می اومدن و دو نفری که روی من می نشستن از سرماش خودشون رو به هم می چسبوندن و هم رو گرم می کردن .

چهارم - به تازگی فیلمی به اسم Cosas insignificantes مشاهده کردم که به جرات می تونم بگم شاهکاری در سبک دراماست . این فیلم به زیبایی به تشریح روابط میان چند شخص و مشکلات این افراد می پردازه . این فیلم به زبان اسپانیایی و با کارگردانی Andrea Martínez است .

پنجم - عکسی از andrea martina به نام rely :


ششم - آهنگ desert rose اثر از سال 1999 که شاهکاری در میان کارهای sting است . برای دانلود کلیک کنید .

23 نظرات:

    desert rose فوق العادست من خیلی دوستش دارم

    راستی سیستم کامنتت اگر توی یک پنجره اضافی نباشه خیلی بهتره توی همون صفحه اصلی پست باشه

    منتظر پست هات هستیم ممنونم از متن زیبات رفیق

     

    چرا که نه.
    شما مدت هاست که لینک من هستین.

     

    سلام
    مختصر و مفید . جالب بود

     

    دوست ندارم...شیرینی زندگی را...!
    این تلخی گزنده است که زندگی را...شیرین می کند!
    ----
    آپ قشنگی بود!موفق باشی!

     

    desert rose برایم یکی از خاطره انگیزترین آهنگ هاست. تا حالا برات پیش اومده که تصویری، یا نمایی یا بویی رو که به ظاهر مدت هاست ندیدی، نشنیدی یا حس نکردی و فراموش شده، بعد از سالها بهش برخورد کنی و ناگهان تمامی وقایع سالهای آن تصویر یا آن موسیقی در برابرت ظاهر بشه؟
    موسیقی desert rose و مخصوصا شوی تصویریش برام یاد آور زمانی دور اما فراموش نشدنیه.
    مدت ها با این آهنگ زندگی می کردم...

     

    I dream of rain
    I dream of gardens in the desert sand
    I wake in pain
    I dream of love as time runs through my hand
    I dream of fire
    Those dreams are tied to a horse that will never tir
    And in the flames
    Her shadows play in the shape of a man's desire
    This desert rose
    Each of her veils, a secret promise
    This desert flower

     

    salaam amir jaan
    خوبی برادر؟
    اون قسمت از پستت که در باره شیرینی و تلخی زندگی و سلام ..... بود خیلی جالب بود
    موفق باشی !
    اس پی

     

    اقا پستای وبلاگم معلومه من نمیدونم تو چی میگی؟؟؟:دی
    فونتش مشکیه پشت زمینه سفیده
    الان مشکل چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
    :دی

     

    پرواز کردن خوبه...!
    اما برای 1 لحظه...دو لحظه...3 لحظه...!
    ال آخر پرواز کردن..
    احساس بن بست بودن هدفی که تو زندگیم دارم رو بهم میده...!
    همین طور هم هست....!

     

    هر چیزی به اندازه خوبه.. حتی همون شیرینیها
    مثه تو، من اینقدر فداکار نیستم..
    یه دوستی داشتم که میخواست پل باشه..
    تا حالا فک نکردم چی میخوام باشم یا چی می تونم باشم!

    اسم فارسی فیلم چیه؟!
    عکس رو که نشد ببینم..
    و مرسی بابت آهنگ
    عیدتم مبارک

     

    اگه...لیاقتم برگ های لطیف یه گل باشه...!

     

    مطلب که نداری می آیم برای تماشای دو عکس: یکی این ایستگاه مترو که مرا به دنیای کودکی ام می برد، یکی تصویر پست هفتم ات...

     

    امیر کجایی ؟؟؟/ نیستی؟:دی
    درس و مدرسه و کار و زندگی و زن و بچه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    کوشی کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟

     

    عکس های وبلاگت باز نمیشه،
    می دونی چرا؟
    چون اونا رو تو سایتایی آپلود کردی که فیلترن...

     

    سلام...
    ای بابا...من بعد از دو هفته اومدم...!
    آپ نکردی اخه آقای خوش نویس؟؟؟!؟!
    یکی اینجاس که بیصبرانه منتظر آپ های قشنگتونه!!ای مردم...!
    در هر حال من آپم...!
    خوش حال میشم بیای ببینی!شاید یه فرجی شد تو هم آپ کردی!!
    میتونی که آهنگ از اونسس بزاری؟؟
    با عکسش!!!آخه عاشقشم شدید!!!
    آهنگ هاش...!
    دیوانه کنندس!!
    پس منتظرتم!!
    قربانت...!
    فعلا"...!

     

    neshoooooooooooon midam vaysa hala
    khob iQ in kojash jazab bood in k tahavoo boood:D

     

    D:
    HAla neshooon midam sabr kooon biyabam:D

     

    inam harfiye
    ziyadam khoBe!!!
    gar sabr kooni z zeshet ziba sazim!!:D

     

    mishe loghate shiriniee zendegio yekam bishtar baram baz koni
    delam mikhad tafakori ke poshte in harfaroo bo bekesham

     

    سلام مترو نشین.
    ظاهرا وبلاگت مورد کوچیکی داره.
    از وبلاگ سایه برات پیامی دارم. گفت که بهت بگم همیشه به وبلاگت سر می زنه و از کامنت های تو سپاسگذاره ولی نمی تونه برات کامنت بذاره.
    درست میگه، من هم با اینکه از اینترنت پرسرعت استفاده می کنم ولی گاهی نمی تونم برات کامنت بذارم.
    وبلاگ سایه:
    http://www.sh-shadow.blogfa.com/
    راستی، مدتیه آپ نمی کنی...

     
    On ۱۲ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۵:۰۲ poisen eyes گفت...

    انگا همه چیز منوقف شده!!!
    فکر کنم دیگه نفس نمیکشم...!
    فکر کنم زندگی هم مرده...!
    آره...
    با چشای خودم دیدم!
    مرد...!
    همونطور که هممون داریم میمیریم!!

     

    درس مثه وقتی که یه مهمونی با دعوتی های زیاد و احتمالا ناآشنا میری

     

    تراژدی دیگری سروده شد!